وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

در شبهای قدر تمرین کنیم که به اسمهای خدا متصف شویم

0

در شبهای قدر تمرین کنیم که به اسمهای خدا متصف شویم

در شبهای قدر دعای جوشن کبیر می خوانیم. شب قدر فرصتی است تا در مورد این اسماء حسنای باریتعالی تفکر کنیم و ببینیم چندتا از این 1000 اسم در ما فعال است. این اسماء مقامات ما هستند، ما باید ببینیم که چندتا از این مقامات را دریافت کرده ایم و به این اسماء رسیده ایم. چون در روز قیامت باید با هر کدام از این اسم ها ما را صدا کنند. آیا واقعاً صدایمان خواهند کرد: یا جواد، یا کریم، یا غفور و …؟
این شبها شب اندازه است، خواندنِ دعای جوشن کبیر، 3 بار در این ماه، تکرار و تذکر مقامات عالی انسانی است که یک انسان می تواند در زندگی دنیایی خود کسب کند.  خداوند یک نمایشگاهِ مفصل با 1000 تابلو و بیش از 1000 تابلو گذاشته است. ما آن زمانی که با استادمان درباره ی اسماء الهی کار می کردیم، ایشان می فرمود: من بیش از 70 هزار اسم استخراج کرده ام. اما در دعای جوشن کبیر 1000 اسم خداوند است. این نمایشگاه هزار تابلویی را هر کسی باید برود نگاه کند و یکی یا 2،3 و 10 اسم را به عنوان «اسمِ خود و مقامِ خود» انتخاب کند. برای این که باید با این اسمها «تخصص» کسب کند. یعنی متصف به این اسمها شود. چون اینها دارائی های ما است. اینها معنای شریفه ی «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ=(درآن روز) كسی كه ترازوهای اعمالش سنگین است»(قارعه۶) است. اشاره این آیه به ترازو است؛ ترازوها و میزانها چیست؟ میزانها این اسماء هستند، ملاک سنجش هستند.

شب قدر، میزان و ترازو است

خداوند دنیا و عمر ما را براساس فرمولها و معادلات ریاضی بنا نهاده است. برای سنجش این معادله های ریاضی، میزان و معیاری قرار داده تا میزان شادی و رضایت از سرمایه ی عمر مشخص شود.

کسی که میزانش سنگین باشد،«فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ = در یك زندگی خشنود خواهد بود». (قارعه/ 7)) یک زندگی پرعیش، یک حیات پررضایت و مرضی دارد. اما اگر کسی میزان اعمالش کم باشد: «وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ= و اما كسی كه ترازوهایش سبك است. (قارعه/ 8)) کسی است که موازین ندارد، با میزان و قَدَر کار بیگانه است.

در نگاه جامعه امروز، انسان موفق کسی است که دکتر، مهندس، سیاستمدار، هنرمند، ورزشکار و … باشد. اما درست آن است که بگوییم انسان موفق، یک انسان مؤمن است، شهید، پدر شهید،‌ مادر شهید، یک انسان موفق است. یک مؤمنی که توانسته عشق خدا را همیشه در رأس همه عشق هایش نگه دارد، انسان موفقی است. یک آدمی که توانسته عشق به خانواده آسمانی، عضویت در خانواده آسمانی اش را همیشه به عنوان معشوق اصلی در نظر بگیرد، انسان موفقی است. امام زمان (علیه السلام) فرمودند: «لا حَبیبَ اِلا هُوَ وَ اَهلُه=هیچ حبیبی جز خدا و اهلش نیست». چقدر امام زمان عاشق این خانواده است که میگوید «لا حَبیبَ اِلا هُوَ وَ اَهلُه= هیچ محبوبی مثل پیغمبر و اهلش نیست». موفق کسی است که توانسته چهارده معصوم را در رأس معشوق و محبوبش بعد از خدا نگه دارد و توانسته جهاد در راه خدا را همیشه در رأس برنامه­ هایش قرار دهد. یعنی وقتی خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به او نگاه می کند و می گوید این فرزند من چقدر موفق است و همیشه در تلاش برای رسیدن به ما است. آدم موفق کسی است که امام زمان را شاد می کند. وقتی اسم و کارهای او می آید، امام زمان لذت می برد و خوشحال می شود. موفق یعنی کسی که می تواند شب قدر، قَدَر ده ها و صدها هزار آدم را برای خود بردارد.

وجود مقدس امام سجاد(علیه السلام) با دعا به ما اینچنین می آموزند:«واجعَلنا مِنَ الّذین عَرَفوا أنفُسَهُم ، وأیقَنوابِمُستَقَرِّهِم ، فكانَتأعمارُهُمفیطاعَتِكَتَفنى= ما را از كسانى قرار ده كه خود را شناختند و به قرارگاه خویش یقین یافتند و از این رو عمرشان در راه طاعت تو گذشت.»

شناخت نفس، شناختی است که با آن هیچ جهلی به تو صدمه نمی زند و جهل به نفس جهلی است که با آن همه شناختها هم به دادت نمی رسد. به محض این که معرفت نفس آمد، یقین به استقرار در محل مستقر (آخرت) هم می آید. علت اینکه با این همه روایات و آیات راجع به آخرت و شب اول قبر و جهنم و بهشت، هیچ شوق و ترسی در ما ایجاد نمی شود این است که آن «من» که قرار است به شوق بیاید یا بترسد در ما فعال نشده و به بلوغ نرسیده و همانند یک کودک نابالغ است.

دعای روز شنبه از مناجات های شاکین است.حضرت سجاد (علیه السلام) در مناجات خمس عشر روز شنبه را برای مناجات الشاکین قرار داده و می فرماید: «اِلهی اِلَیکَ اَشکوا نَفساً= شکایت می کنم ازاین نفس که دائماً من را به کارهای بد وادار میکند؛ «میالَۀً اِلَی اللَعبِ وَ اللَهو= بسیار میل می کند به بازی و وقت تلف کردن و لهو و لعب را خیلی دوست دارد»؛ «مَملُوَّۀً بِالغَفلَۀِ وَ السَهو= پر از غفلت و بازیگوشی است». آمدم بگویم خدایا به دادم برس، کمکم کن «اَعِنی عَلی نَفسی= خدایا یک طوری به من کمک کن تا بتوانم این نفس را زمین بزنم». («َثیرَۀَ العِلَل= خیلی بهانه ­گیر است». برای این که به مسیر تو نیاید، بهانه می گیرد و می گوید فلانی نماز نمی خواند پس من چرا بخوانم. فلان آخوند این کار را کرد. فلان مسؤول این کار را کرد و …بهانه می گیرد که خودش را تبرئه کند تا این مسیر را طی نکند.

«اِن مَسَهُ الشَر تَجَزع= تا سختی و نداری و ….به او می رسد جزء می کند. جیغ می کشد و بی­طاقتی می کند». «وَ اِن مَسَهُ الخَیر تَمنَع= هر وقت خیر و دارایی به او برسد منع می کند». از انجام کار خیر می ترسد. می خواهد خمس و زکات بدهد می ترسد. از کمک کردن به فقرا واهمه دارد. از کمک و یاری امام زمان شانه خالی می کند. ما پست­ترین پولهایمان را به امام زمان تقدیم می کنیم. وقتی نوبت زن و بچه نامزد و دنیایمان می شود 20 میلیون،30 میلیون،50 میلیون و 100 میلیون و میلیاردی خرج می کنیم. اما برای اهداف امام زمان وقتی می خواهیم هزینه کنیم، پول خوردهایمان را می شماریم.

«فكانَت أعمارُهُم فی طاعَتِكَ تَفنى= سپس عمرهایشان در طاعت تو فنا می شود.

یعنی اگر معرفت نفس آمد، یقین به محل استقرار می آید و سپس عمر در طاعت تو مصرف می شود.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.