وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

اهل حق چه کسانی هستند

فرقه اهل حق از جمله آیین‌ های التقاطی بوده و مخلوطی از عقاید باستانی و نیز ادیان مسیحیت، اسلام و… می‌ باشد. در حال حاضر اهل حق به سه گروه عمده تقسیم شده‌ اند.
الف) شیطان پرستان ؛ ب ) علی اللهی ‌ها ؛ ج) گروه اهل حق مسلمان 

4

اهل حق چه کسانی هستند

 

عنوان سوال:
اهل حق چگونه فرقه ای است و شرایط تغییردین از اهل حق به شیعه چیست؟

پاسخ:
اهل حق چگونه فرقه ای است و شرایط تغییردین از اهل حق به شیعه چیست؟

فرقه اهل حق از جمله آیین‌ های التقاطی بوده و مخلوطی از عقاید باستانی و نیز ادیان مسیحیت، اسلام و… می‌ باشد. در حال حاضر اهل حق به سه گروه عمده تقسیم شده‌ اند.

الف) شیطان پرستان ؛ این گروه شیطان راتقدیس کرده و خوک را مقدس می‌ دانند و با هرگونه طهارت مخالف ‌اند. بیشتر پیروان این گروه در کرند سرپل ذهاب و نواحی مجاور آن سکونت دارند.

ب ) علی اللهی ‌ها ؛ این گروه می ‌پندارند که حضرت علی(ع) خدا است و دین خود را کلا از اسلام جدا می‌ دانند. این گروه نیز عمدتا در شمال غرب ایران و در برخی نواحی دیگر پراکنده ‌اند.

ج) گروه اهل حق مسلمان ؛ این گروه خود را شیعه می ‌دانند ولی در سیر و سلوک و آداب متفاوت از شیعه هستند. عمده آثار در دست از این فرقه مربوط به گروه سوم است ؛ چون دو گروه اول اساسا فاقد هرگونه پایهفکری بوده و تنها از پیشینیان خود تقلید کورکورانه می ‌کنند و تقریبا آیین و یا معتقدات قابل توجهی ندارند.

 

در مجموع درباره این فرقه و یا دیگر فرقه‌ ها می‌ توانیم بگوییم: هر گروهی که از مسیر قرآن و عترت فاصله بگیرد دچار انحراف‌ های خطرناکی در زمینه‌ های مختلف می ‌شود.

به هر حال چنانچه حضرت علی(ع) را خدا بدانند و یا منکر یکی از ضروریات دینی مثل نماز و روزه باشند این انکار به طوری که به انکار رسالت و یا تکذیب پیامبر اکرم یا ناقص دانستن شریعت برگردد، نجس هستند و نمی توان آنها را مسلمان نامید. مشهور این است که اهل حق نام یکی از فرقه های غلات است کسانی که در مورد علی علیه السلام غلو کردند و برای او مقام الوهیت اثبات کرده اند. برخی معتقدند این فرقه در قرن 2 هجری پدید آمده و در قرن 7 تجدید حیات یافته است. از نظر برخی دیگر ریشه تاریخی این فرقه به قرن 4 هجری به نام مبارک شاه و ملقب به شاه خویشین باز می گردد.

 

وی که عنوان(سلطان طریقت) را داشته و در توابع لرستان با جمعی از پیروان خود زندگی می کرده به 4تن از آنان وعده داده که پس از درگذشت وی، روحش پس از 100 سال در جسم فردی به نام سلطان صحاک یار (اسحاق) تجلی خواهد کرد و در فاصله این 100 سال یارستان (اهل حق) در گوشه ای خموش چشم به انتظارسلطان صحاک دوخته بودند تا او را دریافتند و دور او گرد آمددند.

 

آنچه در میان پیروان اهل حق معروف این است که سلطان صحاک (اسحاق) موسس مسلک آنان است، و از طرفی آنها از این فرقه های غلات به شمار آمده و علی اللهی خوانده می شوند به شدت احتراز دارند. آقای سید قاسم افضلی از سران اهل حق دراین باره می نویسد: (یارستان اهل حق های واقعی هیچ گاه علی علیه السلام را خدا نمی دانند و آنچه مسلم و مشخص است نسبت هائی که به اهل حق به عنوان علی اللهی داده اند و یا در بعضی کتب و مقاله ها علی اللهی را شیعه ای از اهل حق می دانند خلاف محض است و خط اهل حق های یارستانی کاملا از علی اللهی ها دوراست. -شاخه های اهل حق گفته اند: سلطان اسحاق برای تشکیلات این فرقه جانشینانی تعیین کرد و برای هر یک از آن ها وظیفه ای مقرر نمود و به هر یک به تناسب وظیفه وی لقب مخصوص داد -در ابتدا (پیر بنیامین) را به سمت (پیری) و (داود) را به سمت (دلیل) برای همه اهل حق منصوب کرد آنان برای تداوم رهبری 7 نفر از یاران خود را به عنوان 7 خاندان یا 7 سر سلسله اهل حق به پیروان خود معرفی کردند که از آن پس به (هفت تن) معروف شدند و برخی این هفت تن را از یاران اولیه سلطان اسحاق دانسته اند.

 

این خاندان ها عبارتند از: 1.خاندان شاه ابراهیم فرزند سید محمد گوره سوار که به شاه ابراهیمی ها معروفند 2. خاندان سید ابوالوفا 3.خاندان عالی قلندر درویش های قلندری منطقه کرند و استان کرمانشاهان منسوب به او هستند 4. خاندان سید میر سور 5. خاندان بابا یادگار 6. خاندان سید مصطفی 7. خاندان حاجی بوعیسی (سید با ولیسی) در قرن های بعد 4 خاندان دیگر به آنان اضافه شد که عبارتند از: 1. خاندان آتش بیگی 2. خاندان ذو النور 3. خاندان شاه حیاسی 4.خاندان بابا حیدر از نظر اهل حق هر کس که پیرو این مسلک باشد باید به عنوان اولین وظیفه بهواسطه یکی از پیرها یا دلیل های منسوب به یکی از خاندان ها، خود را به یک خاندان مرتبط سازد و براساس سر سپردن به یکی از شاخه های این فرقه هویت مذهبی او را معین می سازد. اهل حق مقام پیر بنیامین را بسیار بزرگ می شمارند و معتقدند او در عالم الست (جبرئیل) و در دوره شریعت (سلمان) و در دوره آخر الزمان (بنیامین) بوده است او اولین مخلوق و از مقرب ترین یاران خداست و در آخرین دوره در جامه امام مهدی (عج) مظهریت یافته است.

 

-عبادات اهل حق اهل حق در هفته یک یا چند بار در جم خانه ها و با حضور پیر جمع می شوند تشکیلات جم معمولا در شب های جمعه برگزار میگردد و این مراسم با تشریفات خاصی اجرا می گردد وشرکت هفته ای یک بار در جم خانه را به جای عبادات دائمی کافی می دانند. اهل حق نماز نمی خوانند و به جای آن نذر و نیاز انجام می دهند. و روزه مخصوص دارند که سه روز است و به مرنو و قولطاس مرسوم استروزه مرنو از آنجا رسم شده که سلطان صحاک و یارانش سه شبانه روز از ترس دشمنان در غارمرنو پنهان شده و بی غذا ماندند پس از نجات یافتن ان را روزه مرنو نام نهادند و این روزه در منطقه باختران اجرا می شود.

 

روزهقولطاس که اکثریت اهل حق های ایران و خارج ایران انجام می دهند مربوط به یاران قولطاس و قوشجعی اوغلی و شاه ابراهیم است که در وسط کولاک سه شبانه روزی ماندند و پس نجات از آن خطر آن را جشن می گیرند. گاهی گروهی از اهل حق به عنوان شیطان پرست یاد می شوند ولی برخی از رهبران کنونی آنان چنین را مردود دانسته و به کلماتی از سلطان صماد استناد کرده که در آن ها شیطان را مکار و راهنمای مردمان دور از دین معرفی کرده است با این حال برخی از افراد مورد اعتماد که از نزدیک با اهل حق ارتباط دارند از تکریم آنان نسبت به شیطان و مخالفت شدید با لعنت فرستادن بر او گزارش می دهند.

 

شارب ‌سیبیل نیز نزد اهل حق حرمت ویژه ای دارد و آن را یکی از ارکان اصلی سلطان صماک می دانند که شارب مور و پر پشت را از نشانه های پیروان مسلک اهل حق می شمارد. -مناطق زندگی اهل حق اهل حق در کشور های ایران عراق سوریه وافغانستان تاجیکستان زندگی می کنند عمده ترین مرکز آنان در ایران استان کرمانشاهان است و منطقه کرند غرب و توابع آن از عمده ترین مراکز اهل حق در ایران است و جمعیت آن را در این منطقه حدود 150 هزار نفرتخمین زده اند. در ترکیه فرقه هائی وجود دارند که معروفند به (بکتاشی) و به آن ها (علویین) نیز گفته می شود و اهل حق های ایران آن ها را شاخه های فرقه اهل حق می دانند. شیعیانی که در البانی بسر می برند نیز به (بکتاشی) معروفند در کشور سوریه نیز جمعیت قابل توجهی وجود دارد که تحت عناوین علویین یا علی اللهی معروفند و عمدتا در شمال غرب ان جا سکونت دارند.

 

منظوراز اهل حق که الان رایج است همان مسلک درویشی و تصوف است. اهل حق به دسته ها و مسلک هائی تقسیم می شوند. دسته ای طریقتی هستند که به طریقه قطب ومرشد خود عمل می کنند. علاوه بر دستورهایی که در شریعت است اذکار و ادواری هم از مرشد فرا می گیرند. دسته ای پای بند شریعت اند و صرفا ظاهری از صوفیه را دارند به تمام دستورات شریعت پای بند هستند. اگر این چنین باشد که صرفا خود را صوفی بدانند ولی از احکام شریعت تخطی نکنند مشکلی ایجاد نمی شود لکن اگر عبادات و ذکرهای بدعت آمیز داشته باشند اگر منتهی به انکار یکی از احکام قطعی اسلام شود مرتدند. درهر صورت اهل حق به گروهی از غلات و شیطان پرستان و طوائف دیگر صوفیه اطلاق می شود درمنابع گوناگون بر دسته سوم هم اهل حق اطلاق گردیده است.

تغییر دین به شیعه

برای تغییر دین از اهل حق به شیعه ابتدا بایدشیعه را بشناسید و بعد برای تغییر اقدام نمایید. از این رو در ادامه شیعه را برای شما معرفی می نماییم:معنای شیعه قبل از هر چیز لازم است مختصری شیعه را تعریف کنیم و ببینیم شیعه به چه معناست؟ واژه شیعه در لغتبه معنای پیرو است و از نظر کلامی و اعتقادی, شیعه به کسی گفته می شود که اولین خلیفه و جانشین پیامبر(ص ) را علی (ع ) بداند. شیعه بودن بعد از مسلمان بودن است. مسلمان, یعنی کسی که به اصل توحیدمعتقد است و شیعه, یعنی کسی که علاوه بر اعتقاد به توحید، به اصل ولایت نیز اعتقاد دارد.

 

بنابراین شیعه درمعنای عام و مصداق کامل آن, یعنی کسی که اهل ولایت و تابع ولایت اولیای خدا است، اعم از ولایت پیامبر وامامان و ولایت امام زمان و ولایت فقیه در عصر غیبت. شیعه یعنی کسی که در مسیر توحید و خدایی شدن خود، سرپرست دارد و سرپرست او اولیای معصوم و عادل خداوند هستند. شیعه در عمل:در اصطلاح اخلاقی و عملی، شیعه علی (ع ) بودن به معنی پیرو آن حضرت بودن است، یعنی این که انسان شیوه زندگی و رفتار واخلاق خود را بر اساس زندگی علی (ع) تنظیم نماید، یعنی آن حضرت و اولاد طاهرینش را عملا راهنما و الگویزندگی خویش قرار دهد و بکوشد تا کیفیات نفسانی، اخلاقی و همچنین ظواهر زندگی خود را به کیفیات زندگیو کمالات آن حضرات (ع ) نزدیک نماید، یعنی این که انسان در زندگی فردی و اجتماعی اش و همچنین درزندگی طبیعی و معنوی، پایش را جای پای آن اولیائ معصوم (ع ) بگذارد و شیعه و دنباله رو ایشان باشد. نکته قابل توجه این است که این دنباله روی و همانند سازی، بدون محبت، عشق، دلبستگی و ارادت قلبی به ایشان هرگز میسر نمی باشد و از لوازم بسیار ضروری و اساسی شیعه بودن، محبت و علاقه قلبی به ایشان است. البته همان طور که گفتیم از نشانه های شیعه واقعی، پیرو اهل بیت (ع) بودن است، و راه اهل بیت (ع) نیز همان راه قرآن است.

 

 

لذا در کلام خداوند متعال و ائمه (ع) می توان خصوصیاتی را برای شیعه واقعی جست که با عمل به آنها می توان رضایت اللهی و ائمه(ع) را کسب کرد. از نظر عملی و رفتاری می توان خصوصیات شیعه واقعی را در یک کلمه تقوا و کار برای خداوند دانست که قرآن می‌ فرماید: إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ‌- همانا شما را یک موعظه می‌ کنم و آن این است که برای خدا قیام و کار کنید. همچنین می ‌فرماید: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْمُتَّقِینَ- خداوند فقط از متقین قبول می ‌کند. امام صادق(ع) شیعه واقعی را چنین معرفی می‌ کنند: شیعتنا اهلالورع والاجتهاد و اهل الوفاء والامانة و اهل الزهد والعباده، اصحاب احدی و خمسین رکعة فی الیوم واللیلة، القائمون باللیل، الصائمون بالنهار، یزکون اموالهم و یحجون البیت و یجتنبون کل محرم-‌ شیعیان ما اهل پارسایی و سخت‌ کوشی [در عبادت‌] هستند، اهل وفاداری و امانت‌داری‌ اند. اهل زهد و عبادت‌ اند. آنانند که در شبانه‌ روز 51 رکعت نماز می‌ گذارند. شب‌ها را به عبادت سپری می‌ کنند و روزها را به روزه‌ داری. زکات اموال خود را می ‌پردازند و به حج می‌ روند و از هر حرامی دوری می‌ کنند (بحارالانوار، ج 68، ص 167 – میزان‌ الحکمه، حدیث 9931)

 

امام باقر(ع) نیز فرموده ‌اند: ما شیعتنا الا من اتقی اللَّه و اطاعه و ما کانوا یعرفون الا بالتواضع والتخشع واداء الامانه و کثرة ذکراللَّه-‌ شیعه ما کسی نیست مگر آن که از خدا بترسد و او را فرمان برد؛ آنان جز با فروتنی و خاکساری و امانت‌داری و بسیاری یاد خدا شناخته نمی‌ شوند (تحف‌العقول، ص 295 – میزان الحکمه، حدیث 9933) پس راه شیعه واقعی شدن چیزی نیست مگر رعایت تقوای اللهی و پیروی از ائمه معصومین ع در سختی ها و آسانی ها و در غم و شادی ها است.به طور خلاصه آنچه از مجموعه روایات درباره صفات شیعه می ‌توان فهرست نمود به شرح زیر است: 1- محافظت بر وقت نمازها 2- حفظ اسرار 3- بذل اموال و مواسات با برادران دینی4- عبادت و شب زنده‌ داری و روزه فراوان 5- گریه و زاری بسیار در برابر خداوند6- دوری از شهوات و پرخوری7- اطاعت و پیروی کامل از ائمه (ع) و اوامر آنها.

پرسمان/.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.

4 نظرات
  1. جواد لطفی می گوید

    جناب آقای طاها به صورت اتفاقی مطالب شما را دیدم و از آنجا که بنده بیش از شش سال عمر خودم را در راه مطالعه کتابخانه ای و میدانی در باره اهل حق و پیروان آن صرف کرده و علاوه بر اینکه از خرد سالی اهل حق را دیده و در واقع در منطقه ای زندگی کرده ام که حدود بیست درصد آن اهل حق بوده اند و به صورت مستمر در مناطق اهل حق نشین کشور در ایام تبلیغی و غیر آن حضورپیدا می کنم و کاملا با جریانهای سنتی و جدید اهل حق آشنایی دارم مطالبی را به صورت تیتر وار و خلاصه و فقط از باب تلنگر خدمت شما عرض می کنم:
    مطلب اول: دوست عزیز به کار بردن دین اهل حق, کاملا اشتباه هست. اهل حق دین نیست که شما از آن تعبیر به دین می کنید بلکه اهل حق یکی از ادامه همان غلات شیعه است که در طول تاریخ و سیر تطور آن به صورت ساختار فعلی در آمده است. دوست عزیز در سالیان اخیر جریانی در اهل حق پیدا شده است که بر استقلال اهل حق از تمامی ادیان مخصوصا دین مبین اسلام تاکید دارد و سعی دارند از فرقه اهل حق به دین یاری و یارسان تعبیر کنید. دوست گرامی هرکس که می خواهد در باره فرقه ای اظهار نظر کند باید به جوانب کار هم مسلط باشد که متاسفانه شما نیستید.
    [*****]
    لازم بذکر است تا زمانی که با پیروان و سرسپردگان این فرقه ارتباط مستمر نداشته باشید نخواهید دانست که فاصله اهل حق در کتاب تا اهل حق در بیرون چه اندازه است.
    لازم به ذکر است که مطالب بنده هیچ گونه تایید بر انحرافات عقیدتی اهل حق نیست . مطالب بنده صرفا به این جهت بود که خدمتتان عرض کنم که در ارائه نظر لطفا دقیق تر باشید.
    موفق باشید.

    1. حجت الاسلام مهدی طاها می گوید

      سلام علیکم
      باعث افتخار هست از اینکه از سایت هدانا بازدید کرده اید، و از نکاتی که فرمودید بسیار استفاده کردیم.
      لازم به یادآوری است که دیدگاه ها ها باید کوتاه باشد یا اگر سوالی دارید حداکثر یک سوال را مطرح کنید چون حجم سوالات سایر عزیزان نیز بالاست و فرصت ما محدود. در هر حال به اولین سوال شما پاسخ می دهیم، امیدوارم که قانع کننده باشد.
      اینکه فرمودید دین اهل حق! من مقاله را بررسی کردم، هیچ کجا نگفته ایم دین اهل حق!. که حضرتعالی برآشفته شده و ما را نقد می کنید، نیازی هم به علمیت آنچنان هم نیست افراد عوام هم می دانند که اینها فرقه هستند. ظاهرا شما همان اول مقاله را نخوانده اید، اول اول پاسخ را محبت کنید ببینید نوشته شده «فرقه اهل حق از جمله آیین‌ های التقاطی بوده…». لفظ فرقه آورده ایم. آ
      اما اگر دقت کنید یک تسامح در تعبیر هم هست که پرسش کننده از لفظ فرقه به عنوان دین یاد کرده و در متن نوشتار بر اساس همان تسامح تیتر خورده شده «تغییر دین به شیعه»، ظاهرا این قسمت بر شما گران آمده است و فکر کرده اید که نویسنده اهل حق را در کنار ادیان دیگر مثل مسیحیت، یهودیت و … فرض کرده و دارای نبی می داند، نخیر این پندار شما درست نیست، افراد کوچه و بازار هم می دانند که اهل حق پیامبر جدایی ندارد، چه رسد به ما که حداقل به قول شما کمی آشنا هستیم. پس به تعبیر شاعر:«کرده‌ای تاویل حرف بکر را…خویش را تاویل کن نه ذکر را»
      برادر عزیز یک بار متن را بدون پیش فرض قبلی بخوانید به راحتی، متوجه می شوید که نویسنده اینها را فرقه می داند، مطلب ساده ای هم هست، نیازی هم به متخصص بودن و شناخت این فرقه درحد تخصصی شما نیست.

      ۲- بر فرض هم ما گفته باشیم دین احل حق، و اشکال شما از این جهت وارد باشد و بر فرض هم ما آشنایی با این فرقه به پندار شما نداشته باشیم، اشکالی ندارد، به متخصص این فن که شما باشید رجوع می کنیم، خودتان ببینید چه نوشته اید:

      «در سالیان اخیر جریانی در اهل حق پیدا شده است که بر استقلال اهل حق از تمامی ادیان مخصوصا دین مبین اسلام تاکید دارد و سعی دارند از فرقه اهل حق به دین یاری و یارسان تعبیر کنید. »

      خودتان با آن تخصص بالا می فرمایید برخی از اهل حق، سعی دارند از فرقه اهل حق به عنوان دین تعبیر کنند و تاکید هم دارند.

      – خب جان برادر، اگر خود برخی فرقه اهل حق به ادعای حضرت عالی خود را دین می دانند، شما چرا کاسه داغ تر از آش می شوید و می گویید دین نیستند!. آیا از این سندی بالاتر می خواهید که برخی از آنها خود را دین می دانند!. به اشکال خودتان لبخند نمی زنید.

      در هر حال شما به لوازم حرفهای خودتان هم پایبند نیستید، ما نمی گوییم دین اما شما (به عنوان متخصص) حرف بالاتر از حرف ما را می زنید که خود آنها می گویند دین (!) و ادعا می کنید که آنها را خوب می شناسید، جواب اشکالی که خودتان به ما کرده اید را خودتان در ادامه اش می دهید، بعد توصیه می فرمایید که «در ارائه نظر لطفا دقیق تر باشید.» یا افاضه می فرمایید «لازم بذکر است تا زمانی که با پیروان و سرسپردگان این فرقه ارتباط مستمر نداشته باشید نخواهید دانست که فاصله اهل حق در کتاب تا اهل حق در بیرون چه اندازه است.».
      در هر حال از مقدار آشنایی شما و استفاده از اسناد دقیق شما تشکر می کنم.
      وفقکم الله لکل الخیر

  2. حسین توابی می گوید

    سلام دوست عزیز یکبار جهت صوفیه مزاحم شما شدم اکنون به جهت اهل حق
    برادر عزیز من هم همکار شما هستم و همیشه از نوشتن مطالبی که مردم را به حوزه و نظام بدبین کند، خصوصا مطالبی که با عقاید مردم سر و کار دارد، دستم می لرزد. مطالبی که شما در این نوشتار درباره اهل حق نوشتید اکثرا بی اساس و تهمت و افترا به اهل حق است. امام خامنه ای اهل حق را شیعه مستضعف می دانند. اینکه نوشتید گروه اول شیطان پرست اند کذب محض است. یکی یا دو دودمان از اهل حق برای شیطان همانند صوفیه و برخی دیگر فرق احترام قائل هستند نه شیطان را می پرستند. ایشان خوک را مقدس نمی دانند بلکه فقط گراز را حلال می دانند و تفاوت خوک و گراز خیلی زیاد است. گروه دوم را که علی اللهی خواندید هم اشتباه است. هیچ کدام از فرقه های اهل حق در میان خود مشهور به علی اللهی نیستند. این لقلب را مردم عادی به ایشان داده اند. منشا علی اللهی بودن ایشان آن است که ایشان قائل به دونادون هستند و البته مردم عادی و حتی بزرگان اهل حق نمی دانند دونادون به درستی چیست. اما اگر دونادون حلول ذات خدا به جسم بزرگان باشد یا همان “صاحب ذات” که این کفر است ولی اگر بزرگان اهل حق مظهری از مظاهر گرفته شوند این همان است که در معارف اسلامی به آن اشاره شده است و کفر نیست. گروه سوم هم که گفتید مسلمانند اگر منظورتان مشعشعیان هستند، باید بدانید که این طایفه همانند دیگر مسلمانان هستند و آداب و فرایض را انجام می دهند. اما اینکه فرمودید اهل حق منکر نماز و روزه هستند، این هم کذب است و هیچ اهل حقی منکر نماز و روزه نیست. ایشان بر مبنای دونادون معتقدند دونهای قبلی دوره شریعت را پشت سر گذاشته و دیگر نیازی به انجام واجبات و فرایض ندارند و فقط باید به جای آن نیاز داد. و این مطلب واقعا با انکار نماز و روزه تفاوت دارد. خیلی از مراجع بزرگوار از ماهیت اهل حق اطلاع ندارند. اگر در میان ایشان زندگی کنید یا حتی یک دهه تبلیغ در مناطق اهل حق را در برنامه خود قرار دهید، نوشتار و گفتار شما درباره اهل حق متفاوت می شود و برای خود وزر و بال جمع نمی کنید. متاسفانه اطلاع طلاب بزرگوار از اهل حق به شدت کم و حتی هیچ است.لطفا در مورد عقاید ایشان دقت فرمایید. تشکر و التماس دعا

    1. حجت الاسلام مهدی طاها می گوید

      سلام علیکم
      اینکه دستتان می لرزد در این امور خوب است، فعلا ضرورتی به پاسخ به تمام آنچه نوشته اید نیست اما چند نکته به صورت خلاصه محضر شما عرض می شود:
      ۱- درباره این فرقه و یا دیگر فرقه‌ ها می‌ توانیم بگوییم: هر گروهی که از مسیر قرآن و عترت فاصله بگیرد دچار انحراف‌ های خطرناکی در زمینه‌ های مختلف می ‌شود. این تمام آن چیزی است که ما در نوشتار قصد بیان آن را داریم. و خود شما هم اذعان به انحرافات آنها ظاهرا دارید؛ خب برادر عزیز کجا با نقد یک فرقه مردم به نظام بدبین می شوند، اصلا چه ربطی به هم دارند.

      ۲- آقای عزیز در اینکه اینها منحرف هستند شکی نیست، کجای سیره اهل البیت علیهم السلام تایید افکار باطل این فرقه هاست، کجا؟!. یا کجا آیت الله خامنه ای اینها را شیعه مستضعف می داند، آیا سران این فرقه نیز مستضعف هستند که شما نگران آنها شده اید!.
      پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا قیامت ثقلین را قرار داده و هر کسی از این مسیر به دور باشد قطعا دچار انحراف است.

      ۳-لازم به ذکر است عرض کنیم که همانطور که اول نوشتار عرض شده شاخه های مختلفی هستند، و ما همه را با یک چشم ندیده ایم، و تفاوت قائل شده ایم. حالا اگر حضرتعالی می فرمایید اکثر آنها جزو دسته آخر هستند، خب اینهمه ناراحتی و لرزش دست و هشدار دادن به قیامت و اینها نیست، آرامش خود را حفظ کنید.
      بنده از شما می پرسم
      دقت کنید همینکه برای شیطان احترام قائل هستند، همین یعنی چه، شما همین را یکبار در ذهن مبارک مرور کنید، تن مبارک بجای دست مبارک نمی لرزد که اینطور وقیحانه اینها از شیطان حمایت کنند و شما از این فرقه می خواهید دفاع بکنید. خیلی عجیب هست، احترام به شیطان در نگاه شما انکار مسئله کوچکی است!، آیات شرک را ببینید، احترام به شیطان که بدتر از شرک است. آیا اینها وزر و وبال قیامت نیست!.
      ثانیا داشتن جایگاه ویژه و احترام برای شیطان در اعتقادات یک فرقه اگر شیطان پرستی نیست پس چه هست!، روایات را در این زمینه ببینید. خود شیطان پرستی نیز فرقه های مختلفی دارد و حد مشترک تمام آنها این هست که برای شیطان احترام و جایگاه ویژه قائل هستند. شما متاسفانه به لوازم افکارتان توجه نمی کنید که چقدر انحرافی و خطرناک است. شما همان جهله صوفیه را بروید روایاتش را بخوانید که چطور اهل البیت آنها را و محبان و مدافعان آنها را لعن می کند، امیدوارم همین برای شما کافی باشد.

      ۴- آقای عزیز اینکه می فرمایید:اگر دونادون حلول ذات خدا به جسم بزرگان باشد یا همان “صاحب ذات” که این کفر است… بجای اینکه ببافید و بگوید « اگر بزرگان اهل حق مظهری از مظاهر گرفته شوند این همان است که در معارف اسلامی به آن اشاره شده است و کفر نیست»… ظاهرا خود شما هم صوفی هستید و جزو این فرقه، اگر هم نیستید خب بجای اینکه آنها را تطهیر کنید بروید کتابشان را بخوانید، براي نمونه به اين اعتقاد شرك آميز توجه كنيد:
      «حلول» ظهور ذات خداوند در صورت انسان یکی از اساسی ترین باورهای اهل حق است و به همین جهت آنها را ملحق به فرقه های غالی کرده اند. تفاوت آنها با علی اللهی ها این است که آنها حلول را اختصاص به علی (علیه السلام) می دهند ولی اهل حق همه بزرگان خود[…] را مصداق آن می دانند.نامه سرانجام، ص۱۲۶ـ۱۹۵.برهان الحق، ص۶۴۳ـ۶۴۴…. کجای این حرفها در معارف اسلامی آمده، کدام مرجع و فقیه و اسلام شناس که شیعه باشد چنین مزخرفاتی را تایید کرده است که شما دست تان می لرزد.
      ثانیا علی اللهی ها در همان منطقه معروف هستند، از قدیم هم مناطقی در سمت کرمانشاه بوده که معروف هستند، البته حالا این نام را چه خود نهاده باشند یا دیگران؛ بحث ما روی همین فرقه هست که به این نام معروف هست و اینها نیز چند عقیده دارند، اگر قائل به حلول حضرت حق در علی علیه السلام باشند حکم آنها و کفر آنها مشخص است اما بر اساس تحقیقات ما برخی از آنها دچار جهل هستند و این اعتقادات کفر را قبول ندارند اما دچار انحرافات دیگر هستند.

      ۵-برادر عزیز، کتابهای اهل حق که بزرگان و معاریف آنها نوشته اند و پر است از مزخرفات موجود هست، شما حتی شیوه بحث و تحقیق علمی را اطلاع ندارید خیال می کنید چون محققی در میان آنها زندگی نکرده پس حق نقد آثار آنها را ندارد. دقت کنید منظور ما از این تقسیم بندی آنچه از اهل حق کنونی که هستند نیست، بلکه منظور جریان اینها از بدو پیدایش و فرقه شدن ها و شاخه های آنها است. یک دسته را هم عرض کردیم که اهل حق مسلمان، اینها نیز دچار انحرافاتی هستند اما انحرافات اینها به معنی ترک نماز یا روزه یا برخی امور نیست، بلکه دچار مسائل و مشکلات دیگری هستند.

      ۶- از جهت تبلیغی هم که پیشنهاد کردید، خب این هم از عدم آگاهی شماست که این حرف ها را می زنید و گرنه سفرهای تبلیغی و آشنایی با این مناطق هست. چون علم ندارید و نمی دانید؛ فکر می کنید بنده تا الان با اینها بحث نکرده ام، شما ظاهرا اطلاعات محدودی دارید هر کسی خلاف آن حرف زده باشد را بدون سند، فقط چون با تصورات ذهنی شما مخالف است رد می کنید و با همین فکر محدود خیال می کنید مراجع آگاهی از این جریانات ندارند. و نسبت ناروا می زنید! اما دستتان نمی لرزد، ولی از یک فرقه ای که خلاف اهل البیت است تمام قد دفاع می کنید.

      خب این عیب شماست که بجای اینکه اینقدر خودتان را بزرگ بدانید و به دیگران با چشم حقارت نگاه بکنید، بهتر است تواضع داشته باشید، اگر جایی با افکار شما سازگاری نداشت، بجای اینکه دستتان بلرزد و حرف از آخرت بزنید و از بالا با دیگران نگاه کنید، مودبانه سوال کنید و مستندات خود را مطرح کنید تا ما و سایر مخاطبان استفاده کنیم.
      ان شاالله در نوشتارهای دیگری به صورت تفصیلی به عقاید این فرقه ها خواهیم پرداخت تا برای شما و خوانندگان محترم انحراف آنها از مسیر اهل البیت علیهم السلام روشن بشود.
      در هر حال امیدوارم شما از فرقه هایی که ریشه در اهل البیت و قرآن ندارند، بدون آگاهی و تخصص دفاع نکنید و با این دفاع ها و حمایت ها وزر و وبال خود را بیش از این نکنید، چون قیامت خط اصلی خط قرآن و اهل البیت است که شیوه مراجع و فقها شاخص خوب و دقیقی برای شناخت راه است.
      وفقکم الله لکل الخیر