وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

امانت الهی چیست

0

امانت الهی چیست

. آن امانت كه خداوند بر انسان عرضه كرد چه بود؟2 . چرا بعد از آن كه انسان آن بار امانت را پذيرفت نسبت ظلوم و جهول به او داده شد؟

 

«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَهَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»(1) «ما امانت را بر آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه داشتيم ولى آنها از حمل آن خوددارى كردند و از آن هراس داشتند اما انسان، اين بار را بر دوش كشيد. او بسيار ظالم و جاهل بود (قدر اين مقام عظيم را نشناخت و به خودش ستم كرد)».

در اين آيه، خداوند متعال، جايگاه ويژه و ظرفيت و استعداد عظيم انسان را بيان مى كند و متذكر مى شود كه اگر انسان موقعيت خود را دريابد و جايگاه خود را در عالم و جهان هستى چنان كه هست، در يابد، به چه اوجى از كمال و عظمت، نايل مى شود.

در اين جا چند نكته زير قابل توجه است:

1 مفسران درباره امانت، تفسيرهاى مختلفى ذكر كرده اند كه هر كدام در جاى خود، صحيح و به جا مى باشد.

عده اى «امانت» را به «ولايت الهى» و مزين به زينت اسما و صفات الهى شدن و به طور كلى، خداگونه گشتن، تفسير كرده اند و عده اى آن را به «معرفت» خداوند و برخى به «تعهد و مسئوليت» و پاره اى به «تكاليف» و بعضى به «عقل» و برخى روايات به قبول ولايت على عليه السلام و اولاد طاهرش، تفسير كرده اند.

چيزى كه مهم مى باشد، اين است كه تنها موجودى كه مى تواند هم درجهت كمال و هم در جهت پستى و سقوط، تا بى نهايت پيش برود، انسان است و اين خصوصيت، حتى در فرشتگان بزرگ نيز يافت نمى شود و اين نيز مرهون اختيارى است كه خداوند، به انسان ارزانى داشته است كه بتواند از پايين ترين سطح ماده، به اوج اخلاص و آخرين قله تكامل و مقام قرب الهى برسد.

در نتيجه، مى توان گفت كه آن امانت، اختيار است اين نظر، جمع بين اقوال ديگر نيز مى باشد زيرا تعهد و مسئوليت، عقل و تكليف و ولايت الهى و ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام، همه و همه، زيرمجموعه و از لوازم اختيار انسان مى باشند و مختار بودن انسان، موجب شد كه خداوند بفرمايد: «إِنِّى جاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَهً» و در غير اين صورت، اگر ملاك خليفه خدا شدن، صرف عقل بود، اشكال ملائكه وارد مى شد زيرا آنها عقل محض هستند.

2 از اين جا معلوم مى شود كه عرضه كردن امانت به آسمان ها و زمين و كوه ها و امتناع آنها از پذيرش اين امانت، به اين معناست كه آنها به گونه اى خلق شده اند كه استعداد و آمادگى لازم را براى تحمل اين بار سنگين، نداشتند و امتناع آنها، امتناع استعدادى و خلقى است يعنى خداوند به جز انسان، به موجودى ديگر اين ظرفيت و گنجايش را نداده است و سر باز زدن كوه ها و زمين و آسمان ها، يعنى آنها به زبان حال خود، عدم استعداد و شايستگى خود را براى پذيرش اين امانت بزرگ الهى، اعلام كردند.

بنا بر آن چه گفته شد، منظور از امانتى كه در آيه ذكر شده، تفاسير متعددى است كه عبارتند از:

1 امانت ولايت الهيه و كمال صفت عبوديت كه از طريق معرفت و عمل صالح حاصل مى شود.

2 صفت اختيار و آزادى اراده.

3 عقل كه ملاك تكليف و معيار ثواب و عقاب است.

4 معرفه‏اللَّه.

5 ولايت اهل بيت عليهم السلام.

گفته شد با كمى دقت روشن مى شود كه اين تفسيرهاى مختلف، با هم متضاد نيستند. براى به دست آوردن پاسخ جامع، بايد نظرى به انسان بيفكنيم و ببينيم او چه دارد كه آسمان ها و زمين ها و كوه ها، فاقد آن هستند. انسان، موجودى است با استعداد فوق العاده كه مى تواند با استفاده از آن، مصداق كامل خليفه‏الله شود و مى تواند با كسب معرفت و تهذيب نفس و كمالات، به اوج افتخار برسد و از فرشتگان آسمان هم بگذرد. اين استعداد، همراه با آزادى اراده و اختيار است يعنى اين راه را كه از نقطه اى شروع كرده است و به سوى بى نهايت مى رود، با پاى خود و با اختيار، طى مى كند. آسمان و زمين و كوه ها، داراى نوعى معرفت الهى هستند و ذكر و تسبيح خدا را مى گويند در برابر عظمت او، خاضع و ساجدند ولى همه اينها به صورت تكوينى و اجبارى است و به همين دليل، تكاملى در آنها وجود ندارد. تنها موجودى كه عرصه هاى قوس صعودى و نزولى اش، بى نهايت است و به طور نامحدود، قادر به پرواز به سوى قله تكامل است و تمام اين كارها را با اراده و اختيار انجام مى دهد، انسان است و اين است امانت الهى كه همه موجودات از حمل آن سرباز زدند و انسان به ميدان آمد و يك تنه، آن را بر دوش كشيد.

بنابراين، در يك جمله، كوتاه و مختصر، بايد گفت كه امانت الهى، همان استعداد خلافت الهى و قابليت تكامل به صورت نامحدود، آميخته با اراده و اختيار و رسيدن به مقام انسان كامل و بنده خاص خدا شدن و پذيرش ولايت الهيه است.

همچنين با تعبير ديگرى نيز مى توان از اين امانت ياد كرد و گفت: امانت الهى، همان تعهد و قبول مسئوليت است. بنابراين، آنها كه امانت را صفت اختيار و آزادى انسان دانستند، به گوشه اى از اين امانت بزرگ، اشاره كرده اند و آنها كه آن را به عقل يا اعضاى پيكر و يا فرائض و واجبات و يا تكليف تفسير نموده اند، هر كدام به سوى شاخه اى از اين درخت بزرگ پربار، دست دراز كرده و ميوه اى چيده اند.

در پايان اشاره به اين نكته نيز شايان توجه است كه امانت الهى را مى توان شامل همه نعمت ها و همه تعهدات فردى و اجتماعى دانست كه به عنوان امانت الهى، در اختيار انسان مى باشند و انسان وظيفه دارد به تعهدات خود عمل كند اما متأسفانه بسيارى از انسان ها به دليل حرص، طمع و حسادت، از اداى اين امانت الهى، خوددارى مى كنند و عنوان «ظلوم و جهول»، سزاوار آنان مى شود.

پاسخ سؤال دوم:

در رابطه با ستم گرى و نادانى كه در اين آيه آمده، تفاسير متعددى وجود دارد كه عبارتند از:

1 «جهول» به معناى «جهل ذاتى» است يعنى انسان خود به خود و بدون عنايات الهى، در جهل و بى خبرى است و اگر از هر طريقى، علم و دانشى كسب كند، همه از عنايات و فيوضات ربانى و به اصطلاح، علم افاضى است حتى در مورد پيامبران و امامان عليه السلام نيز چنين است و تنها خداوند است كه علم مطلق است و علم او، ذاتى است و ديگر موجودات، همگى به «او» وابسته اند.

2 «جهول» به معناى «جهل نسبى» است يعنى انسان هراندازه دانش بياموزد و معرفت كسب كند، دانسته هاى او در برابر نادانسته هايش، آن چنان اندك است كه گويى قطره اى در برابر درياست.

3 جهل ديگرى كه با سياق اين آيه سازگارتر است، ناآگاهى نسبت به رسالت الهى انسان و تكليف و لوازم آن مى باشد و از همين جاست كه «ظلوم» بودن نيز رخ مى نمايد زيرا عدم توجه جدى به وظايفى كه انسان در برابر خالق خويش دارد، موجب سرپيچى از فرامين وى و ستم در ابعاد و اشكال مختلف آن مى شود و اين، وضعيتى است كه اكثر مردم جهان گرفتار آنند. بنابراين، انتساب جهول و ظلوم به انسان، به طور مطلق نيست بلكه نسبى است و حتى به طور يكسان نيست بلكه داراى مراتب مختلف است البته اين كمبود، قابل رفع است و يكى از فلسفه هاى بعثت انبيا، آگاهى بخشى به انسان است.

نكته ديگر اين است كه در برابر ظلوم و جهول، نقطه مقابلى وجود دارد كه عبارت است از عدل و علم موجودى كه مى تواند «ظلوم» و «جهول» باشد، الزاماً بايد بتواند «عادل» و «عالم» نيز باشد بنابراين، نه تنها اين دو صفت در اين آيه شريفه، مذمتى براى انسان نمى باشند، بلكه به گونه اى ظريف مدح انسان هستند.

بنابراين، مى توان آيه را اين گونه تفسير نمود: «ما امانت را به آسمان و زمين عرضه نموديم ولى آنها از تحمل آن سرپيچى كردند اما انسان آن را پذيرفت زيرا او مى تواند بسيار عادل باشد و بسيار عالم باشد اما بسيارى از انسان ها، اين استعداد و توانمندى خود را ضايع مى كنند و «ظلوم و جهول» مى باشند و به همين جهت، در آيه ديگرى آمده است: «وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِىَ الشَّكُورُ»(2).

(1) احزاب (33)، آيه. 72
000 (2) سبأ (34)، آيه. 13 .پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.