وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

ازدواج حضرت مریم در قرآن

0

ازدواج حضرت مریم در قرآن

فهرست این نوشتار:

آیا طبق اعتقادات مسیحیان و مسلمانان، حضرت مریم(س) بعد از عروج حضرت عیسی(ع) ازدواج کردند؟
پاسخ:
در قرآن کریم نامی از یوسف نجار وجود ندارد، اما برخی عبارات انجیل ناظر به آن است که حضرت مریم(س) نامزد یوسف نجّار بود و در نهایت با هم ازدواج کردند. البته تولد عیسای مسیح(ع) قبل از ازدواج آنان بود. بر اساس برخی منابع تاریخی و تفسیری، یوسف نجار فردی بود که با دستور حضرت زکریا(ع)، رسیدگی به برخی امور مریم را بر عهده داشت. به همین دلیل، برخی به ناحق خواستند که تولد عیسی(ع) را حاصل رابطه نامشروع میان این دو نفر عنوان کنند که هم قرآن کریم و هم ائمه اهل‌بیت(ع) این موضوع را تهمتی عنوان کرده‌اند که بر مریم وارد شد. علاوه بر آن‌که سخن‌گفتن عیسی(ع) در گهواره، اعجازی بود که خدا برای اثبات پیامبری او و بی‌گناهی مریم(ع) در منظر دید مردم قرار داد.

پاسخ تفصیلی

بر اساس برخی گزارش‌های تاریخی، یوسف بن یعقوب بن ماثان پسر عموی حضرت مریم(س)[1] و یا پسر خاله او بود.[2] او مردی حکیم بود و دلبستگی خاصی در خدمت به کنیسه داشت. او به شغل نجاری مشغول بود و از درآمد خویش به فقرا یارى مى‏رساند.[3]
حضرت زکریا(ع) او را براى خدمت به حضرت مریم(س) گماشته بود؛[4] لذا یوسف همواره از مریم مراقبت می‌کرد و نخستین کسى بود که از باردار شدن او نگران شد.[5]

نقش یوسف نجار در زندگی حضرت مریم(س) بر طبق کتاب انجیل

از برخی عبارات کتاب انجیل چنین به دست می‌آید که حضرت مریم(س)[6] نامزد یوسف نجّار بوده و آن دو در نهایت با هم ازدواج کردند:[7]
1. «اما ولادت عیسای مسیح چنین بود که چون مادرش مریم به یوسف نامزد شده بود، قبل از آن‌که باهم آیند، او را از روح القدس حامله یافتند. و شوهرش یوسف چون مردی صالح بود، نخواست او را عبرت[8] نماید؛ پس اراده نمود او را به پنهانی رها کند. اما چون او در این چیزها تفکر می‌کرد، ناگاه  فرشته خداوند در خواب بر وی ظاهر شده، گفت: (ای یوسف پسر داوود[9] از گرفتن زن خویش مریم مترس؛ زیرا آنچه در وی قرار گرفته است، از روح القدس است. و او پسری خواهد زایید، نام او را عیسی خواهی نهاد؛ زیرا او امت خویش را از گناهان خواهد رهانید.) و این همه برای آن واقع شد تا کلامی که خداوند به زبان نبی گفته بود، تمام گردد چه این‌که آبستن شده، پسری خواهد زایید و نام او عمانوئل خواهد خواند که تفسیرش این است: (خدا با ما بود.) پس چون یوسف از خواب بیدار شد، چنان‌که فرشته خداوند به او امر کرده بود، به عمل آورد و زن خویش را گرفت. و تا پسر نخستین خود را نزایید، او را نشناخت. و او را عیسی نام نهاد».[10]
2. از انجیل‌بر می‌آید که سایر مردم از این داستان بی‌خبر بودند و عیسی را فرزند یوسف نجار می‌دانستند؛ و لذا نسب حضرت عیسی(ع) را به یوسف نجار ختم می‌کنند، که به آن اشاره می‌کنیم: «کتاب نسب نامه عیسی مسیح ابن داوود ابن ابراهیم: ابراهیم اسحاق را آورد و اسحاق یعقوب را آورد و یعقوب یهودا و برادران او را آورد و یهودا فارص و زارح را از تامار آورد و فارص حصرون را آورد و حصرون ‌اَرام را آورد و اَرام عمیناداب را آورد و عمیناداب نحشون را آورد و نَحشون شَلمون را آورد و شَلمون بوعز را از راحاب آورد و بوعز عوبید را از راعوت آورد و عوبید یسا را آورد و یسا داود پادشاه را آورد و داود پادشاه سلیمان را از زن اوریا آورد و سلیمان رحبعام را آورد و رحبعام ابِیا را آورد و ابِیا آسا را آورد و آسا یهوشافاط را آورد و یهوشافاط یورام را آورد و یورام عزیا را آورد و عزیا یوتام را آورد و یوتام آحاز را آورد و آحاز حزقیا را آورد و حزقیا‌منَسی را آورد و منَسی آمون را آورد و آمون یوشیا را ‌آورد و یوشیا یکنیا و برادرانش را در زمان تبعید بابل آورد و بعد از تبعید بابل، یکنیا سألتیئیل را آورد و سألتیئیل زروبابِل را آورد، زر‌وبابِل ‌اَبیهود را آورد و ابیهود ایلیاقیم را آورد و ایلیاقیم عازور را آورد و عازور صادوق را آورد و صادوق یاکین را آورد و یاکین ایلیهود را آورد و ایلیهود ایلعازر را آورد و ایلعازر متّان را آورد و متّان یعقوب را آورد و یعقوب یوسف شوهر مریم را آورد که عیسی مسمی به مسیح از او متولّد شد».[11]
در بخش دیگری از انجیل نسب آن‌حضرت این‌گونه بیان شده است: «پسر یوسف ابن هالی ابن متّآت ابن لاوی ابن ملکی ابن ینا ابن یوسف ابن متّاتیا ابن آموس ابن ناحوم ابن حسلی ابن نجی ابن مأت ابن متاتیا ابن شمعی ابن یوسف ابن یهودا ابن یوحنا ابن ریسا ابن زَروبابل ابن سألتیئیل ابن نِیری ابن ملکی ابن ادی ابن قوسام ابن ایلمودام ابن عِیر ابن یوسی ابن ایلعاذر ابن یوریم ابن متَّات ابن لاوی ابن شمعون ابن یهودا ابن یوسف ابن یونان ابن ایلیاقیم ابن ملیا ابن مینان ابن متّاتا ابن ناتان ابن داود ابن یسی ‌ابن عوبید ابن بوعز ابن شلمون ابن نحشون ابن عمیناداب ابن ارام ابن حصرون ابن فارص ابن یهودا ابن یعقوب ابن اسحاق ابن ابراهیم ابن تار‌ح ابن ناحور ابن سروج ابن ر‌عو ابن فالَج ابن عابر ابن صالَح ابن قینان ابن ارفکشاد ابن سام ابن نوح ابن لامک ابن متوشالح ابن خنوخ ابن یارد ابن مهلَلئیل ابن قینان ابن انوش ابن شیث ابن آدم ابن الله».[12]
3. همچنین بنابر اشارات انجیل، حضرت عیسی(ع) برادرانی به نام یعقوب، یوشا، شمعون و یهودا[13] داشته است.
البته تمام آنچه گفته شد بدان معنا نیست که حتی در انجیل کنونی نیز یوسف نجار به عنوان پدر واقعی مریم اعلام شده باشد، بلکه از آن‌جا که یوسف نجار نقش پدرخواندگی برای عیسی(ع) داشت، پدر او به شمار آمد، همان‌گونه که در بخشی از زمان پیامبر(ص) نیز زید بن حارثه فرزندخوانده حضرتشان را زید بن محمد می‌نامیدند.

نقش یوسف نجار در زندگی حضرت مریم(س) بر طبق روایات اسلامی

در برخی از گزارش‌های موجود در منابع اسلامی نیز به حدود و نحوه ارتباط یوسف نجار با حضرت مریم(س) نیز پرداخته شده است که صرف نظر از درستی آن، به دو مورد از آنها اشاره می‌کنیم:
1. وهب بن منبّه یمانى می‌گوید: وقتى که ولادت حضرت عیسی(ع) نزدیک شد، مریم(س) از بیت المقدس خارج شد، در زیر پاى درخت خرمائى رفت و از سردى هوا سخت می‌لرزید (و از شدت درد بخود مى‏پیچید) که یوسف‏ نجار براى او هیزم و چوب آورد و اطراف او به شکل اتاق کوچکى قرار داد و برای او آتش روشن کرد تا گرم شود، و برایش هفت دانه گردو شکست و مریم آنها را خورد به این جهت است که ارمنی‌ها در شب میلاد مسیح آتش روشن می‌نمایند و با گردو بازى می‌کنند.»[14]
در مورد این روایت باید گفت با توجه به آن‌که بسیاری از روایات وهب بن منبه از اسرائیلیات بوده و از طرفی قوم یهود نیز با عیسی(ع) و مادرش دشمن بودند، جعلی بودن چنین داستانی به ذهن متبادر می‌شود.
2. وقتی «هیردوس» پادشاه شام خبر ولادت حضرت عیسى(ع) و ظهور معجزات آن‌حضرت را شنید و در نجوم دیده بودند که کسى خواهد رسید که دین آنها را بر هم می‌زند، اراده قتل آن‌حضرت کرد. خداوند متعال ملکى را به نزد یوسف نجّار که پسر عموی مریم(س) بود و محافظت او و عیسى(ع) و خدمت ایشان مى‏نمود فرستاد تا مریم و عیسى(ع) را به مصر ببرد. پس یوسف ایشان را به مصر برد.[15] و دوازده سال در آن جا ماندند تا آن پادشاه درگذشت. سپس به شام برگشتند.[16]
به هر حال، مریم مقدس(س) مانند بسیاری دیگر از پاکدامنان هدف تهمت افرادی قرار گرفت که ظهور عیسای پیامبر(ع) را مخالف منافع خویش ارزیابی می‌کردند.
در میان فرق اسلامی، تنها اقلیت بسیار کوچکی از فرقه باطنیه معتقد بودند که عیسى(ع) پسر یوسف نجّار بود و آنچه در قرآن مى‏گوید که عیسى پدر نداشت، یعنى پدر تعلیمى نداشت که علم از او فراگرفته باشد.[17]
به هر حال، سخن اعجاز‌آمیز این پیامبر بزرگ الهی در گهواره و در آغوش مریم، خود بزرگ‌ترین دلیل بی‌گناهی این بانوی مقدس بود و قرآن کریم نیز شایعه منتشر شده توسط یهودیان در زمینه ارتباط نامشروع حضرت مریم(س) را تهمتی بزرگ و همسان با کفر قلمداد کرده است. [18]
ائمه اهل‌بیت(ع) نیز به تکذیب این تهمت ناروا پرداخته و به این موضوع اشاره کردند که بی‌گناهان و پاکدامنان بسیاری هدف تهمت قرار گرفته‌اند:
در روایتی از امام صادق(ع) می‌خوانیم: «… آیا تمام پیامبران الهی را متهم به آن نکردند که آنان ساحران و کاهنانی بیش نیستند؟! آیا مریم بنت عمران(س) را متهم نکردند که رابطه او با مرد نجّاری به نام یوسف بدان انجامید تا به عیسی(ع) حامله شود؟! آیا پیامبر خودمان را نیز بدان متهم نکردند که شاعری دیوانه است؟! آیا
حضرتشان را متهم نکردند که به زن فرزندخوانده‌اش عشق می‌ورزید و تا می‌توانست تلاش کرد تا همسرش را به چنگ آورد؟! …».[19]
در نهایت باید گفت؛ نه در آیات قرآن و نه در روایات پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) هیچ شاهدی بر ازدواج حضرت مریم(س) با یوسف نجار – حتی بعد از تولد عیسای مسیح(ع) – وجود ندارد.

[1]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 307، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[2]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 3، ص 119، مکتبة الثقافة الدینیة، بور سعید، بی‌تا.
[3]. الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 307.
[4]. البدء و التاریخ، ج 3، ص 119.
[5]. الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 308.
[6]. «جایگاه مریم‌(س) در قرآن و کتاب مقدس»، 29833؛ «مقام حضرت مریم»، 6591.
[7]. انجیل متى 13: 55
[8]. تنبیه و بازخواست.
[9]. ممکن است منظور از داوود در این‌جا پدر بزرگ یوسف باشد.
[10]. انجیل متی 1: 18-25
[11]. انجیل متی 1: 1 – 17
[12]. انجیل لوقا 3: 23 – 38
[13]. انجیل متى 13: 55
[14]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 79، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[15]. علامه مجلسی‏، حیاة القلوب‏، ج 2، ص 1122، قم، سرور، چاپ ششم، 1384ش.
[16]. الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 312.
[17]. سید مرتضی بن داعی حسنی رازی‏، تبصرة العوام‏، مصحح، اقبال آشتیانی، عباس، متن، ص 181، تهران، اساطیر، چاپ دوم، 1364ش.‏
[18]. نساء، 156. «وَ بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى‏ مَرْیَمَ بُهْتاناً عَظیما»‏.
[19]. شیخ صدوق، امالی، ص 103، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن‏، امالی، ص 256، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق.

اسلام کوئست
نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.