وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آیا همه ادیان بر حق هستند

0

آیا همه ادیان بر حق هستند

حقانيت اسلام و پلوراليسم دينى


چگونه مى توان حقانيت اسلام را نسبت به مسيحيت و يهوديت اثبات كرد؟

چه اشكالى دارد كه همه اديان بر حق باشند و «پلوراليسم دينى» صحيح باشد؟

در رابطه با مسئله حقانيت اديان (پلوراليسم دينى )1 يا دين واحد، بايد چند انگاره را مورد توجه قرار داد:

يك. چيستى حقانيت اديان

با بررسى نظريه پلوراليسم دينى، مى توان قرائت رايج ادعاى حقانيت اديان را مشتمل بر انگاره هاى زير دانست:

1-1. منظور از حقانيت اديان اين است كه اعتقادات آنها، صادق و پذيرش و تعبّد به آنها، جايز بوده و موجب رستگارى پيروانشان است.

2-1. منظور از حقانيت اديان، صرفا بر حق بودن عَرْضى است؛ نه در طول زمان. به عبارت ديگر، سخن بر سر اين نيست كه آيين هر پيامبرى، در زمان خود حق بوده است؛ بلكه همه يا تعدادى از اديان، در همه زمان ها برحق اند.

3-1. حقانيت اديان، به طور مساوى است؛ نه داراى مراتب تشكيكى. به عبارت ديگر بر اساس اين انگاره، نمى توان «بر حق بودن» را درجه بندى كرد تا در پرتو آن، دينى، بهره مندى بيشترى از حقيقت كسب كند و دين ديگر، در رتبه فروتر از آن قرار گيرد. بر اساس اين انگاره، هيچ فرقى بين اسلام، يهوديت، مسيحيت و ديگر اديان نيست.

4-1. منظور از حقانيت اديان، صرفا در جهات مشتركشان نيست؛ بلكه در نگاه پلوراليستى اديان – با اختلافاتى كه دارند – برحق اند؛ يعنى، هم توحيد اسلامى بر حق است، هم تثليث مسيحى، هم ثنويت زرتشتى و هم بى خدايى بودايى گرى!

دو. عقل و پلوراليسم دينى

ژرف كاوى هاى عقلى، بطلان پلوراليسم دينى را آشكار مى سازد. اين مسئله دلايل متعددى دارد؛ از جمله:

1-2. استلزام تناقض2 ؛ اديان موجود داراى آموزه هايى هستند كه بعضى از آنهابا يكديگر در تضاد و يا تناقض مى باشد. بنابراين حقانيت همه آنها، مستلزم جمع ضدين يا جمع نقيضين است و چنين چيزى محال است. به عنوان مثال آيين اسلام، بر يكتايى خداوند تأكيد دارد. در مقابل، مسيحيت قائل به «تثليث» – يعنى، خداى پدر، خداى پسر و خداى روح القدس – است! زرتشتى گرى نيز به «ثنويت» و دوگانه پرستى گرايش دارد! هر يك از اين آموزه ها، نافى ديگرى است.

بنابراين اگر هر سه دين، بر حق باشند، بايد هم يكتاپرستى صحيح باشد، هم دوگانه پرستى و هم سه گانه پرستى؛ چنين چيزى به تناقض مى انجامد و محال است؛ زيرا يگانگى خداوند، مساوى با نفى دو يا سه انگارى او است.

2-2. خودستيزى3 ؛ حقانيت همه اديان، خودستيز است؛ زيرا هر دينى آموزه هاىمخالف در دين هاى ديگر را نفى كرده و يا به طور كلى دين ديگر را باطل مى انگارد. بنابراين هر يك از اين اديان – اگر بر حق باشند – بايد اين ادعايشان نيز حق بوده و مورد قبول قرار گيرد. بنابراين از حقانيت هر دين، بطلان ديگر اديان به دست مى آيد و پلوراليسم دينى، با حق انگارى همه اديان، بطلان همه آنها را نتيجه مى دهد. از اين رو گفته شده است: پلوراليسم دينى، خود برانداز است و عليه خود حكم مى كند.

3-2. استلزام شكاكيت دينى ؛ پنداره پلوراليسم دينى، مبتنى بر نظريه «نسبيت معرفت»4 و يا شكاكيت است و سرانجامى جز شكاكيت5 دينى ندارد؛زيرا اين انگاره از سويى، به حقانيت همه اديان حكم مى كند و از ديگر سو، اديان موجود يكديگر را نفى مى كنند! نتيجه اين تعارض، چيزى جز همان شكاكيت و سرگردانى نيست.

سه. معيار دين حق

براساس آنچه گذشت روشن شد كه همه اديان، نمى توانند از حقانيت مساوى برخوردار باشند؛ اكنون اين سؤال پديد مى آيد كه از ديدگاه خرد، چه راهى براى تشخيص دين حق و تمييز آن از ديگر اديان وجود دارد؟ به عبارت ديگر ملاك حقانيت يك دين و روش سنجش آن، از ديدگاه عقلى چيست؟

در اين باره مى توان گفت دينى بر حق است كه:

1-3. عقايد و آموزه هاى آن، نه تنها خردستيز نباشد؛ بلكه به وسيله عقل و برهان مورد تأييد قرار گيرد.

2-3. داراى خاستگاه الهى باشد.

3-3. آموزه هاى آن تحريف نشده باشد.

4-3. از سوى پيامبران بعدى الهى نسخ نشده باشد.

5-3. از ديگر اديان موجود، جامع تر و كامل تر باشد.

بررسى تطبيقى اديان براساس اين موارد، تحقيقى گسترده و فراخ دامن مى طلبد. در عين حال به طور فشرده و كوتاه، اشاراتى در مقايسه چند دين بزرگ خواهيم داشت:

الف. مهم ترين ركن اساسى يك دين، «خداشناسى» آن است. در اين راستا گفتنى است آموزه خداشناسى و توحيد6 در اسلام، خردپذيرترين آموزه است و ادله متقن بسيارى بر آن گواهى مى دهد. اثبات توحيد به خودى خود، ابطال كننده آموزه «تثليث» و «ثنويت» است. بنابراين همين مسئله، به تنهايى براى اثبات عدم حقانيت اديان غير الهى (مانند بودايى گرى ) و هر دين مشتمل بر شرك (مانند مسيحيت و زرتشتى گرى ) كافى است.

ب. بسيارى از اديان، به رغم دارا بودن پيشينه الهى، در طول تاريخ دچار تحريفات چشمگيرى شده و اصالت خود را از دست داده اند. همين مسئله باعث شده كه آموزه هاى خردستيز بسيارى در اين اديان رخ نمايد. اكنون از باب نمونه تنها به چند نمونه از تحريفات عهدين اشاره مى شود:

تحريفات عهدين:

1. تناقضات ؛ ارنست رنان7 درباره كتاب مقدس مى نويسد: «… اكنون با توجه به مطالعه دقيقى كه در كتاب مقدس انجام داده ام، در عين حال كه گنجينه هايى تاريخى و زيباشناختى بر من نمايان شد، اين نكته نيز براى من اثبات شد كه اين كتاب همچون ديگر كتب قديمى از تناقضات، اشتباهات و خطاها مستثنا نيست. در اين كتاب داستان هاى دروغين، افسانه ها و آثارى كه كاملاً نگارش يافته انسان است، وجود دارد».8

2. اتهامات ناروا به پيامبران ؛ علاوه بر رسوخ تحريفات بنيادى و اعتقادى در كتاب مقدس، پاره اى از اتهامات ناروا و غيراخلاقى به برخى از پيامبران نسبت داده شده است كه قلم از بيان آن شرم دارد!!9

در عهد قديم درباره حضرت لوط (علیه السلام)  آمده است كه دخترانش وى را شراب نوشانده، مست كردند و با او همبستر شدند.10

همچنين داستان شرم آورى درباره حضرت داوود (علیه السلام)  در عهد قديم (كتاب دوم سموئيل) آمده است. براساس اين داستان وى از پشت بام زن زيباى «اوريا» را ديد كه در حال شست و شوى خود بود. حضرت داوود (علیه السلام)  به آن زن علاقه مند شد و به گونه اى، اسباب فرستادن اوريا به جنگ و كشته شدن وى را فراهم ساخت و پس از گذشت مدت ماتم فقدان اوريا، همسر او را به خانه خود برد.11
نيز در عهد عتيق آمده است كه حضرت سليمان (علیه السلام)  بر اثر وسوسه همسران خويش در آخر عمر بت پرست شد.12

3. وجود افسانه ها ؛ وجود افسانه هاى بى پايه در كتاب مقدس، يكى ديگر از جنبه هاى تحريف آن است؛ از جمله مى توان به كشتى گرفتن حضرت يعقوب با خدا و غلبه او بر خدا، اشاره كرد!!13

«اوريگن» برجسته ترين عضو مكتب تفسيرى اسكندريه در رابطه با وجود افسانه هاى غيرعقلانى در عهدين مى نويسد: «حتى اناجيل مملو از چنين عباراتى است؛ مانند اين جمله كه «وقتى كه شيطان عيسى را بالاى كوهى بلند مى برد تا از آنجا قلمرو كل جهان و عظمت آن را به او نشان دهد»14… خواننده دقيق صدها عبارت مشابه ديگر در اناجيل مى يابد؛ مطالبى كه او را متقاعد خواهند ساخت كه حوادثى كه اصلاً رخ نداده اند داخل گزارش حوادثى شده اند كه به راستى رخ داده اند»15.

4. گناه جبلى ؛ مسيحيان معتقدند: آدم در بهشت به گناه آلوده و اين گناه به حساب همه فرزندان او نوشته شده است؛ يعنى، انسان ذاتا با به دوش كشيدن بار گناه، به دنيا مى آيد! هر چند پس از آمدن به دنيا هيچ گناهى مرتكب نشود و هرگونه تلاش و عمل او در رهايى از اين خطا، سودى نخواهد بخشيد و تصليب و به دار كشيده شدن حضرت عيسى، كفّاره گناه ذاتى و جبلى انسان است! پس انسان نه با اختيار خويش گنهكار و پليد گشته و نه با گزينش اختيارى خود پاك مى شود!

5. تقويت ظلم ؛ يكى ديگر از آموزه هاى نامعقول كتاب مقدس، توجيه ظلم و ستم و دعوت به سكوت در برابر حاكمان ظالم، به بهانه اين است كه آنان، حاكم و سايه خدا در زمين اند!!16

وجود آموزه هاى غيرعقلانى، در كنار طرح مسئله تثليث و تجسيم و وجود تناقض هاى متعدد در متن كتاب مقدس17، دليل روشنى بر عدم حقانيت يهوديت و مسيحيت امروزى در برابر اسلام است.

افزون بر آن تحقيقات علمى و زبان شناختى، بر عدم وثاقت متون مقدس گواهى داده است. توماس ميشل – استاد الهيات مسيحى – بر آن است كه به اعتقاد بيشتر متفكران كاتوليك، پروتستان و ارتودوكس، كتاب هاى مقدس، املاى الهى نيست و داراى عصمت لفظى نمى باشد و گاهى نويسندگان بشرى، نظريات غلط يا اطلاعات اشتباه آميزى را در متن كتاب باقى گذاشته اند.18

 

1. Religious Pluralism.

2. Contradiction.

3. Self Contradiction.

4. Epistemic Relativism.

5. Scepticism.

6. جهت آگاهى بيشتر ر.ك:

الف. سيد محمدحسين طباطبايى و مرتضى مطهرى، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، قم: صدرا، چاپ چهارم، 1374 ؛

ب. مرتضى مطهرى، توحيد، (قم: صدرا، چاپ سوم، 1374 ).

7. Ernest Renan.

8. رابرت م. گرنت، ديويد تويسى، تاريخچه مكاتب تفسيرى و هرمنوتيكى كتاب مقدس، ترجمه و نقد و تطبيق: ابوالفضل ساجدى، ص 298، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، چاپ اول، 1385.

9. ر.ك: انجيل يوحنا، 1: 112، سفر تكوين، 30: 3819.

براى آشنايى بيشتر ر.ك:

الف. انيس الاعلام، ج 3 ؛

ب. محمد، صادقى، بشارات عهدين، ص 73 و 177.

اين در حالى است كه براهين عقلى لزوم عصمت پيامبران را اثبات مى كند.

10. سفر پيدايش 30 :19 – 38.

11. كتاب دوم سموئيل 3 :11 – 31.

12. كتاب اول پادشاهان 11.

13. سفر پيدايش، 43 : 2330.

14. متى 8 :4.

15. تاريخچه مكاتب تفسيرى و هرمنوتيكى كتاب مقدس، ص 297.

16. انجيل متى، 38:5 و اكثر نامه هاى پولس به روميان.

17. در جلد دوم كتاب «انيس الاعلام»، 125 مورد تناقض موجود در كتاب مقدس، مورد بررسى قرار گرفته است.

نيز نگا:

الف. حقيقت مسيحيت، قم: مؤسسه در راه حق، چاپ اول 1361 ، صص 127 – 133

ب. مصطفى زمانى، به سوى اسلام يا آيين كليسا، (قم: پيام اسلام، 1346 ).

18. نگا: توماس ميشل، كلام مسيحى، ترجمه حسين توفيقى، قم: مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، چاپ اول، 1377 ، صص 23 – 27.

 

منبع : هدانا برگرفته از کتاب ادیان و مذاهب

حتما بخوانيدویژه نامه دین پژوهی (ادیان و مذاهب)

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.