وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آيا جاودانگى در بهشت يکنواختى و دلزدگى را به دنبال ندارد

0

آيا جاودانگى در بهشت يکنواختى و دلزدگى را به دنبال ندارد

يکنواختى در بهشت

 

 

سوال:  آيا جاودانگى در بهشت، يکنواختى و دلزدگى را به دنبال ندارد؟

 

چنان که ميان دنيا و عالم قيامت مشابهت هايى وجود دارد، تفاوت هايى نيز هست؛ بعضى از تفاوت ها از اين قرار است:

1 . ثبات و تغيير؛ در اين جهان حرکت و تغيير هست؛ کودک، جوان مى گردد، کامل مى شود، به پيرى مى رسد و سپس مى ميرد. در اين جهان تازه ها، کهنه مى شوند؛ ولى در جهان آخرت پيرى و کهنگى وجود ندارد و مرگى در کار نيست؛ آنجا جهان بقا و اينجا جهان فنا است. آنجا خانه ثبات و قرار، و اينجا خانه زوال و بى ثباتى است.

2 . زندگى خالص و ناخالص؛ در اين جهان مرگ و زندگى با هم آميخته است؛ ولى در آخرت يکپارچه حيات است. زمين آخرت، جواهر و سنگ ريزه هاى آن، درخت و ميوه آن، همگى حيات دارند. حتى آتش آنجا درک دارد؛ قرآن مى فرمايد:

 «وَ إِنَّ الدّارَ الاْخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ » [342]؛

«همانا منحصرا خانه آخرت، خانه اى است که زنده است» .

در آخرت حتى اعضا و جوارح انسان فهم و درک دارند و سخن مى گويند [343].

3 . کشت و درو؛ دنيا خانه کشت و بذر پاشيدن است و آخرت جاى بهره بردارى و دروکردن است. امام على عليه السلام فرمود: «امروز کار است و محاسبه نيست و فردا محاسبه است و کار و عمل نيست» [344] و «اى بندگان خدا! هم اکنون که زبان ها آزاد و بدن ها سالم است و اعضا فرمان مى برد و ميدان فعاليت باز است؛ بکوشيد» [345] .

بهشت و بهشتيان

ما در اين عالم تصور کامل و درستى از نعمت هاى بهشتى نداريم؛ آنچه هم مى دانيم، الفاظى است که از قرآن و روايات شنيده ايم و براى ما به طور آشکار قابل درک نيست. به نمونه هايى از اوصاف بهشت که در قرآن آمده، فهرست وار اشاره مى کنيم:

1. همه با هم با صفا و صميميت زندگى مى کنند؛ هيچ گونه دشمنى، حسادت و کينه وجود ندارد [346].

2. در بهشت لغو، بيهودگى، دروغ، ناسزا، زخم زبان و… نيست [347].

 3. نسيم بهشتى بسيار مطبوع و دلربا و ملايم است، نور و گرماى بهشت ناراحت کننده نيست و نه زمهريرى که سرماى آن رنج دهد [348].

در وصف هواى بهشت همين بس که قرآن 36 مرتبه فرموده: «باغ هايى که شاخه هاى آن بر هم گردن نهاده و در پاى درخت هايش نهرهاى آب زلال جارى است. درخت هايى که خشک شدن و فاسد گشتن و کهنه شدن ندارند و انواع و اقسام ميوه وجود دارد» [349].

4. وسعت بهشت به مقدار پهنه آسمان ها و زمين است [350]. براساس احاديث جايگاه ساده ترين افراد بهشت، به قدرى بزرگ است که هرگاه جن و انس بر او وارد شوند؛ جا و وسيله پذيرايى هست [351]، بهشت نعمت هاى دائمى دارد، نه فصلى [352]. در يک کلام بهشت و نعمت هاى آن، براى هيچ کس قابل تصور نيست، نعمت هايى که هيچ چشمى، نديده و هيچ گوشى نشنيده است [353].

با توجّه به اين نکات، بايد گفت که درست است که انسان از يکنواختى ملول و خسته مى شود و طالب تجدد و تنوع است.

هر زمان نو صورتى و نو جمال

 تا ز نو ديدن فرو ميرد ملال

*   *   *

 برخى گفته اند: اين خصيصه ذاتى بشر است که مشتاق چيزهايى است که ندارد و داشتن و وصال، مدفن عشق و علاقه و خواستن است! اما نظر دقيق تر اين است که اگر واقعا چيزى مطلوب و محبوب غريزى و ذاتى و به خصوص فطرى انسان باشد، ممکن نيست که وصال و رسيدن، او را سرد و افسرده کند.

نعمت هاى بهشتى همه مطابق خواسته هاى ذاتى و فطرى انسان است؛ از اين رو انسان هرگز از آن خسته و ملول نمى شود و هيچ گاه تمناى تعويض و تبديل آن را نمى کند. همچون علاقه طفل به دامان مادر که هيچ گاه احساس خستگى نمى کند؛ بلکه نگران اين است که مبادا مادر از او جدا شود. به همين جهت خداوند متعال در توصيف بهشت و بهشتيان مى فرمايد:

«خالِدِينَ فِيها لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً » [354]؛

«جاودانه در آن خواهند بود و از آنجا درخواست انتقال نمى کنند» .

هر انسانى در حدّ توان و استعداد خودش، به تمام خواسته ها و مطلوب هاى خويش مى رسد و هنگامى که به هدف اصلى رسيده، ديگر به دنبال هدف ديگر نمى گردد. علاوه بر اينکه بهشت، داراى مراتب و درجاتى است و هر انسانى متناسب با استعدادها و مطلوب هاى خويش و زمينه هايى که در دنيا فراهم کرده، از درجات و بهشت هاى گوناگون، بهره مند مى شود. از اين رو برخى در بهشت «رضوان»، گروهى در بهشت «فردوس» و عده اى در بهشت هاى ديگر جاى مى گيرند. هر انسانى به تناسب ويژگى هاى اخلاقى و تلاشى که در اين دنيا انجام داده، به مراتبى از بهشت و بهشت ها دست خواهد يافت.

امام خمينى(ره) خطاب به رهروان نور و هدايت مى فرمايد: «بدان اى عزيز که عزم و اراده قويه در آن عالَم، خيلى لازم است و… يکى از مراتب بهشت ـ که از بهترين بهشت ها است ـ اراده و عزم است که انسان تا داراى اراده نافذ و عزم قوى نباشد، داراى آن بهشت و مقام عالى نشود» [355].

بنا بر آنچه گفته شد، بهشت تنها جاى خوردن و آشاميدن و بهره مندى از لذت هاى مشهور نزد عموم مردم نيست؛ بلکه کسانى که در اين دنيا لذت هاى عمومى براى آنها جاذبه نداشته و با همّت و تلاش، به دنبال دست يابى به مراتب علمى و معنوى بوده اند و يا با حفظ ايمان، در جهت اجراى طرح هاى عظيم، براى جامعه بشرى تلاش کرده اند؛ به طور يقين از بهشت ها و مراتب بهشت بالاتر بهره مند خواهند شد. هيچ گونه رکود، سکون و خستگى براى آنها پيش نمى آيد و آنان تحقّق آرزوهاى دست نيافته خود را به طور آسان تر و بدون مزاحمت در آنجا خواهند يافت.

در ادامه، نظر سه تن از انديش وران و دانشمندان بزرگ نقل مى شود:

1 . شهيد مرتضى مطهرى

اگر آنچه که در بهشت هست، از نوع آن چيزهايى است که در دنيا است، مطلب از همين قرار است که در سؤال آمده؛ يعنى، آنجا هم انسان دچار دلزدگى و خستگى خواهد شد. امّا در بهشت انسان به چيزى مى رسد که عين خواسته نهايى او است و آن کمال مطلق است. به طورى که بعد از آن کمالى نيست که انسان در آرزوى مافوق آن باشد. قرآن هم ظاهرا براى همين نکته بوده است که اين تعبير را درباره بهشت مى کند: «لايَبْغُونَ عَنْها حِوَلاً » [356]؛ برعکس نعمت هاى دنيا ـ که وقتى داشته باشد خسته و طالب تحوّل و تجدّد مى شود ـ اگر به انسان چيزى بدهيم که ماوراى آن چيزى نيست و آن «همه چيز» باشد، ديگر خستگى معنا ندارد.

اينجا است که اهل معرفت معتقدند: مطلوب واقعى انسان (يعنى آنچه که در آرزوى انسان است) غير از غريزه ها است. غريزه حساب ديگرى است؛ يک نيروى تقريبا مادّى و حيوانى است که انسان را مى کشاند. آن چيزى که به صورت هدف و ايده و کمال آرزو در انسان واقعا وجود دارد، غير از خدا هيچ چيز نيست.

حافظ مى گويد:

روشن از پرتو رويت نظرى نيست که نيست

 منّت خاک درت بر بصرى نيست که نيست

ناظر روى تو صاحب نظرانند آرى

 سرّ گيسوى تو در هيچ سرى نيست که نيست

يا سعدى مى گويد:

به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست

 عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

نه فلک راست مسلّم نه ملک را حاصل

 آنچه در سرّ سويداى بنى آدم از اوست

*   *   *

 آنچه که در سّر سويداى بنى آدم مى دانند، همين است که او جز با خداى خودش با هيچ جا پيوند واقعى ندارد؛ با هر چه پيوند داشته باشد، پيوندى است موقّتى و مجازى، و روزى اين پيوند را خواهد بريد [357].

2 . آيت اللّه  جوادى آملى

ما اگر معناى ثبات را از سکون جدا کنيم و براى ما روشن شود که به دارالقرار مى رسيم، اين سؤال براى ما مطرح نيست.

ما يک ساکن داريم و يک ثابت. مثلاً درختى اينجا ساکن است، امّا بالاخره از بين مى رود. امّا معادلات رياضى ثابت هستند و زمان ندارند. نه در مکان خاصى و نه در زمان خاصى قرار دارند. قضاياى رياضى نه در مکانى هستند که بشوند متمکّن و نه تاريخ و زمان دارند که بشوند متزمّن. اگر چيزى نه زمان دار بود و نه مکان دار، ثابت است و نه ساکن. انسان هم که به دار ثبات و دارالقرار مى رسد، خستگى و دلزدگى براى او معنا ندارد؛ زيرا آنچه ملال آور است، رکود و سکون است، نه ثبوت و لذت دائمى.

3 . آيت اللّه  حسن زاده آملى

به فرموده خداى متعال: «لَهُمْ ما يَشاؤنَ فِيها » [358]؛ «[در بهشت] براى آنان هر چه بخواهند حاضر است».

اين آيه و آيات مشابه، دلالت مى کند که خواسته هاى نفس در عالم آخرت، به انشاى (ايجاد) او است، بلکه همه لذّت ها و رنج هاى او در آن عالَم، از مقوله فعل اند، نه اِنفعال.

 لذّت هاى دنيوى همه از قبيل انفعال اند؛ يعنى، از خارج بر نفس وارد مى شوند و در وى اثر مى کنند. برخلاف لذت هاى آخرت که از باب فعل و تأثير و انشاى نفس اند. در روايت آمده است: فرشتگان بايد از اهل بهشت اجازه بگيرند تا بر آنان وارد شوند و بالاترين سلطنت ها همين است که اهل بهشت، هر چه اراده کننده، بشود.

آنچه ملالت و خستگى را به دنبال دارد، انفعال نفسانى است؛ نه فعل و تأثير و انشاى نفس و لذا در عالم آخرت، هيچ گونه خستگى و مَلالتى وجود ندارد [359].

در پايان گفتنى است: آن گاه آدمى از لذتى دلزده مى شود که رفته رفته خسته شود و لذت او رو به کاهش باشد. اما اگر خستگى بر انسان عارض نشود و همچنان آدمى در اوج لذت باشد، احساس دلزدگى براى او پيش نمى آيد و اين همان ويژگى نعمت هاى بهشت و لذت هاى بهشتيان است که خداوند متعال به لطف و کرامت خود، به تمامى مؤمنان درستکار و بندگان دوستدارش نصيب مى فرمايد.

 

[342]. عنکبوت 29، آيه 64.
[343]. يس 36، آيه 65 و فصلت (41)، آيه 21.
[344]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 42، ص 94.
[345]. همان، خطبه 196، ص 412.
[346]. اعراف 7، آيه 42.
[347]. مريم 19، آيه 62 و واقعه (56)، آيه 23.
[348]. انسان 76، آيه 13.

[349]. واقعه 56، آيات 28-31.
[350]. آل عمران 3، آيه 132.
[351]. بحارالانوار، ج 8، ص 120.
[352]. رعد 13، آيه 35 و واقعه (56)، آيه 33.
[353]. سجده 32، آيه 17.
[354]. کهف 18، آيه 108.
[355]. شرح چهل حديث، ص 125، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى.
[356]. کهف 18، آيه 108.
[357]. معاد، ص 170 ـ 172.
[358]. ق 50، آيه 35.
[359]. هزار و يک نکته، نکته 796 و 923.

 

منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، فرجام شناسی/ مؤلف محمدرضا كاشفى

حتما بخوانيد

ویژه نامه اعتقادات و پاسخ به شبهات

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.